روایت تصویری نیما کرمی از خانه پدری/ خاطرهبازی خانم بازیگر با سریال یوسف پیامبر/ تبریک مجازی هنرمندان به مناسبت تولد چهرهپرداز با سابقه سینما
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۱۵۰۶۹
در این گزارش میتوانید گزیدهای از فعالیتهای مجازی هنرمندان و بازیگران ایرانی در ۲۴ ساعت گذشته را مشاهده کنید.
به گزارش خبرنگار حوزه هنرمندان گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، رصد زندگی شخصی و هنری هنرمندان و چهرههای معروف هنری برای طرفداران و دنبالکنندگان این حوزه جذابیتهای خاص خودش را دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزها چهرههای هنرمندان عرصه موسیقی، سینما و تلویزیون و … یک یا چند صفحه شخصی و عمومی در شبکههای اجتماعی مختلف دارند و از این طریق شبانهروز با کاربران و هواداران خود ارتباط مستمر و دو طرفهای برقرار میکنند.
در این گزارش میتوانید گزیدهای از فعالیتهای مجازی هنرمندان و بازیگران ایرانی را که در شبکههای اجتماعی در ۲۴ ساعت گذشته به اشتراک گذاشتند، مشاهده کنید:
افسانه بایگان بازیگر باسابقه سینما و تلویزیونها که این روزها مشغول بازی در سریال دل به کارگردانی منوچهر هادی است، تصویری از دست نوشته یک خطاط را در حساب کاربری اینستاگرامش بارگذاری کرد:
بهرام رادان هنرپیشه سینما با تصویر سیاه و سفید صفحه اینستاگرام خود را به روزرسانی کرد:
لیندا کیانی هنرپیشه سینما و تلویزیون با انتشار تصویری در کنار یکی از دوستانش، دلنوشتهای را برای او منتشر کرد:
من شاهد دونه دونه قدمى كه براى رسيدن به روياهات و خواسته هات برداشتى بودم، و از جنگى كه با عالم و آدم كردى لذت ميبردم چون باور داشتم برنده ى اين مبارزه تو هستى...هرروز پُر از انگيزه و خواستن بودى...
اين روزها در حال زندگى در آرزوهات هستى كه هر آدمى طعمشو نميچشه و چقدر شيرين و عجيبه...
راهت هموار و سفرت بيخطر رفيقِ جان
نیما کرمی مجری برنامه صبحی دیگر شبکه آموزش سیما با بارگذاری ویدئویی مخاطبان خود را در زیارت حرم امیرالمؤمنین با هشتگهای #خانه_پدری #حضرت_علی (ع)#نجف #نجف_اشرف شریک کرده است:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیگلاره عباسی بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار تصویری از شبنم مقدمی دلنوشتهای را خطاب به او منتشر کرد:
شبنم جان این درد و دل های خواهر کوچک تو است که در صفحه ای عمومی نوشته شده. هر روز بیشتر از روز قبل می فهمم مسیر یک بانوی اصیل هنرمند چگونه بود . امروز می فهمم که چگونه یک شبنم خندان مهربان شدی. ممنونم که ما را به شور و عشقت مهمان می کنی .
نکته جالب این است که این دلنوشته از طرف مقدمی بیپاسخ نمانده است و او در قسمت کامنت این پست برای عباسی نوشته است:
نازنین ِ من...مهربان ترین خواهر دنیا ، چه خوشبختم که تورا دارم ، مایه افتخاری عزیزکم...دل ودستت همیشه و همواره بخشنده بماند الهی...
حامد کمیلی هنرپیشه سینما و تلویزیون با انتشار تصویری از خود در کنار چهرهپرداز با سابقه سینما، تولد عبدالله اسکندری را تبریک گفت:
استاد اسکندری تولدتون مبارک
خدا را شکر که ما، چون شمایی داریم
لیلا بلوکات هنرپیشه سریال یوسف پیامبر به مناسبت بازپخش این سریال در شبکه آیفیلم با انتشار قسمتی از این سریال نوشت:
سلام لطفا ورق بزنید.
بمناسبت چندمین بازپخش سریال یوسف پیامبر از شبکه آی فیلم
چند سکانس از نفرتی تی
پ.ن:البته اگر الان مجدد قرار بود بازی کنم به شکل دیگه ای بازی میکردم جوان بودم و کم تجربه
برزو ارجمند بازیگر سینما و تلویزیون هم با انتشار تصویری از عبدالله اسکندری تولید این چهرهپرداز باسابقه سینما را تبریک گفت. ارجمند با هشتگی به نام این هنرمند نوشت:
عمو جانم تولدتون مبارک، سایه شما روسرمون
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: شبکه های اجتماعی اینستاگرام هنرمندان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۱۵۰۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش میخواهیم غوغا به پا کنیم، میخواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری میکنیم؛ بهتر است اینطور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با کارهای شما به خطر نمیافتد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش میخواهیم غوغا به پا کنیم، میخواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری میکنیم؛ بهتر است اینطور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با دو تا بمب به خطر نمیافتد؛ تا زمانی که ما نوجوانان و جوانان به همراه مادران غیورمان در میدان هستیم، نمیگذاریم به وجبی از این خاک نگاهی چپ بیفتد.
زیارت کرمان پر از برکت و همراه با خاطرات خوش معنوی و زمانی برای همدلی است؛ در این هنگام آموختم که جز گفتن شکر در مواقع سختی چیزی بر زبانم جاری نباشد چراکه ما دختران حاج قاسم و پای کار این مکتب هستیم؛ سفرمان را از بهشت روی زمین اصفهان یعنی گلستان شهدا آغاز کردیم؛ ساعاتی پیش از حرکت همه با کوله پشتیهای سبک اربعینی یکی یکی در خیمه جمع شدیم، بر سر مزار شهدای عزیزمان شهید زاهدی، خرازی، کاظمی و هم رزمانشان رفتیم و اذن رفتن خواستیم.
ساعت موعد فرا رسید و به سوی مقصد راهی شدیم؛ در طی مسیر با سربندهای یازهرا (س)، لبیک یا خامنهای، یا علیاصغر و عکسهایی از شهیدان خرازی، همت، زینالدین، کاظمی و… را به شیشه اتوبوس زدیم تا وجود آنها را کنار خودمان و در طول مسیر حس کنیم؛ کتاب میخواندیم، با همسفریها درمورد شهدا، مکتب حاج قاسم، آرمان کشور و مواردی مختلفی صحبت میکردیم و سعی داشتیم بهتر به معنویات خود بپردازیم.
پنجشنبه صبح برای اقامه نماز جماعت بیدار شدیم، عجب صحنهای بود و چه جمعیتی از استان اصفهان آمده بود، بیش از چهل اتوبوس و این لحظات آماده میشدیم برای آن اجتماع پرشور؛ چفیهها را سر میکردیم و یکی یکی با نظم خاصی کنار هم و پشتسر هم مینشستیم. خادمان پرچمهایی با شعار «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» و عکس زیبا حاج قاسم را به دستمان میدادند تا در مراسم با افتخار آن را دست گرفته و بالا ببریم.
همه جمع شدیم و معرکه بزرگ و حماسی مادر دختری در مصلی کرمان طنین گرفت؛ همه باهم یک صدا شعار میدادیم و میگفتیم: «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست، وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد و…» عجب صحنهای بود، چقدر دلنشین و پرغرور بود؛ آری باید بگویم که مردم و زنان میهن من چنین دلاوران غیوری هستند که همچون زینب کبری نمیگذارند علم این امت و ملت زمین بماند و خود به دل معرکه میزنند.
آرام آرم باید برای رفتن به بیت آماده میشدیم؛ بار خود را سبک کردیم، برای بغل دستی خود به یاد شهدا و با مداحی «حسین حسین میگیم میرویم کربلا» سربند برای هم بستیم، علم یا زهرا، یا مهدی و… را به دست گرفتیم، مداحی در باند پخش شد و پیادهروی ما از مصلی تا بیت آغاز شد؛ عجب قاب دشمن سوزی بود، عجب اتحادی بینمان موج میزد؛ چه مسیری را طی کردیم تا رسیدیم به بیت؛ آسمان اشک شوق میریخت، خیابانها بوی خاک و گل گرفته بودند، جمعیت دو هزار نفره ما ازدحامی را به وجود آورده بود که جای سوزن انداختن نداشت...
به بیتالزهرا (س) رسیدیم، جایی که حاج قاسم آن را به عشق حضرت فاطمه ساخت و در آن برای پرورش امت و اسلام، مراسم و فعالیتهای مختلفی را انجام میداد؛ چه جایی بود، چه معنویتی داشت، چه حس و حالی در آن نهفته بود، گویا به چند مکان به طور همزمان سفر کرده بودم… از گلیم پهن شده آبی رنگ زیبا که وصف حال دیدارهای رهبری را داشت گرفته تا فرش حرم امام حسین، حضرت زینب و ضریح قدیمی حضرت رقیه که اطراف تابوت حاج قاسم، همرزمش و شهید گمنام قرار گرفته بود.
پس از گذشت ساعاتی در این بیت نورانی، نوبت به نقطه متفاوت سفر میرسد؛ قرارمان ساعت عاشقی ۱:۲۰ در گلزار شهدای کرمان بود؛ همه اتوبوسها آرام آرام رسیدیم که در بدو ورود توفیق دیدار شهید گمنام ۱۹ ساله نصیبمان شد؛ چه مهمانیای بود آن شب… جوانی گمنام و هم سن و سال ما به استقبالمان آمده بود و چه لحظهای از این زیباتر؟!ته دلم میگفتم «حاجی خوب بلده از دختراش استقبال کنه! شکلات، شیرینی پنجرهای، کیک، چایی و…؛ الحمدلله که چنین پدری دلسوز و مهربانی داریم.»
در بین برنامهها یادی کردیم از دختر کوچولویی که به گلزار شهدا رفته بود تا شکلات پخش کند و برای سردار هم شکلات برد و سردار شکلات را با دستان خود در دهان نگین گذاشت؛ آری آن شب نگین هم میزبان ما بود و چقدر گریه کردیم با گریههایش و چه خاطراتی مرور شد...
دقایقی بر سر مزار رفتیم و خوب درد و دل این روزهایمان را برای حاجی گفتیم، عاقبت بخیری خواستیم، توفیق شهادت و…. پس از زیارت مزار او، نوبت به زائرانش رسید و همه ما بهدنبال مزار دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی میگشتیم؛ مزاری که خیلی بزرگ نبود، حوالی قد و قواره یک دختر نحیف ۱.۵، ۲ ساله؛ چه صحنهای بود، چقدر دردناک بود، فکر من پیش آن مردی بود که کل خانوادهاش را در یک روز از دست داده و در آن لحظات ما بودیم که با دلی جا مانده در گلزار شهدا کرمان راه افتادیم و به اصفهان آمدیم…
کد خبر 750958